
به حرفات فکر میکنم...
به چیزایی که دوسشون داشتی فکر میکنم...
به عروسکهایی که با احساس ازشون واسم تعریف میکردی که چقدر قشنگن و چه اندازه دوسشون داری...!
به اینکه با چه شور و شوقی موهاشونو شونه میکنی و شبا اونا رو تو بغلت میگیری و میخوابی...!
گفتم عروسک...!!!!!؟؟
اره عروسک....اینا احساسات تو نسبت به یه عروسکه...!
یه شی بی جون و نمادی از یه انسان...!
اصلا لعنت به هر چی عروسک که تو این عالم وجود داره...!
من واسه تو چقدر ارزش داشتم...؟!
احساسم چقدر واست مهم بود...؟!
اصلا صداقت تو مرام تو ارزش محسوب میشه یا به نظرت اینا همش مزخرفه...؟!!!
تو با اون عروسک بی جون و بی احساس ارتباط عاطفی(!!!) برقرار میکنی...!!
اما ناله های منو نمیشنوی...!
بعضی وقتا با خودم فکر میکنم یعنی ارزش من از یه عروسک کمتر بود که اینطوری باهام رفتار کردی...؟؟!!
من هیچوقت از تو اغوشتو نخواستم....!
چون میترسیدم جای عروسکهات رو تنگ کنم...!!
منی که از هیچ فرصتی دریغ نکردم که بهت بگم چقدر دوست دارم...هنوزم این اس ام اسی که بهت دادم یادمه...
درست 2 ماهه پیش بود که اومده بودم شمال...
***به اندازه دریایی که نشستم روبروش و تهشو نمیشه دید دوست دارم متین...***
فقط خدا میدونه که این جمله رو با تمام وجود بهت گفتم...
فقط اون میدونه که چقدر دوست دارم...
فکر اینکه اون عروسکها از من عزیزتر بودن عذابم میده...
میدونم که واست مهم نیست...
من عذاب میکشم و تو با عروسکهای جور واجور واسه خودت خاطره بساز...!!
من یه انسان بودم...
اما تو غرور و احساس یه انسان رو له کردی تا با عروسکهات زندگی قشنگی داشته باشی...!
لعنت به عروسکها...
نه....!
خوش به حال عروسکهای خوشبخت...!!!
| طراح : صـ♥ـدفــ |